• سال ۱۴۰۲ سال «مهار تورم، رشد تولید»
  • رفسنجان زیبا؛ مجله خبری شهر رفسنجان
  • تازه ترین اخبار رفسنجان زیبا را در شبکه های اجتماعی به نشانی rafsanjanziba@ بخوانید
  • رفسنجان زیبا؛ مجله خبری شهر رفسنجان
x
یادداشت اختصاصی | عاشورا؛ تقابل دو اندیشه سیاسی
دسته بندی: تازه های شهر عمومی فرهنگی و اجتماعی انتشار: یکشنبه ۱۵/مرداد/۱۴۰۲

یادداشت اختصاصی | عاشورا؛ تقابل دو اندیشه سیاسی

تاریخ ادیان لبریز از انشعابات متعدد بر اساس برداشت های متفاوت معرفتی، عرفانی و حتی فلسفی است؛ اما انشعاب مذهبی بر پایه دیدگاه سیاسی شاید تنها مختص مذهب تشیع باشد.


رفسنجان زیبا| شاید در طول تاریخ ادیان، تولد مذهب شیعه مهم ترین انشقاق بر پایه سیاست در یک دین الهی باشد. تاریخ ادیان لبریز از انشعابات متعدد بر اساس برداشت های متفاوت معرفتی، عرفانی و حتی فلسفی است؛ اما انشعاب مذهبی بر پایه دیدگاه سیاسی شاید تنها مختص مذهب تشیع باشد.

هر چند که با گذر زمان تمایزات مهم فقهی، فلسفی و اعتقادی ما ببین اقلیت شیعه و اکثریت سنی بروز کرد و تفکر شیعی ماهیتی کاملاً مستقل در اندیشه اسلامی پیدا کرد، اما نقطه اصلی تمایز مابین دو شاخه اصلی اسلام ریشه در تفاوت دیدگاه در امر حکومت دارد.

برخلاف شیعیان که امر حکومت بعد از رسول گرامی اسلامی را امری الهی و در امتداد نبوت محمدی می‌دیدند، شاخه اکثریت به این اعتقاد روی آوردند که حکومت بعد از پیامبر امری عرفی است که مسئولیت آن به مردم واگذار شده است.

اما همانطور که بعدها تاریخ سیاسی اسلام نشان داد نقش مردم در انتخاب خلیفه به امری تشریفاتی تقلیل پیدا کرد و تنها در به خلافت رسیدن حضرت علی علیه السلام به عاملی تعیین کننده بدل شد. اولین نقطه عطف سیاسی بعد از رحلت پیامبر ماجرای سقیفه است؛ هنگامی که مهاجرین از تجمع انصار برای تعیین جانشین بعد از پیامبر مطلع شدند و با حضور در سقیفه و بدون توجه به خطبه صریح غدیرخم اقدام به نصب خلیفه کردند.

به شکل کلی تغییر مسیر حاکمیت در اسلام از حکومت نبوی به سلطنت اموی از دو نقطه عطف مهم تاریخی عبور کرد: ماجرای سقیفه و واقعه کربلا. سقیفه تبدیل حکومت الهی پیامبر به حکومت عرفی و مشروطه تحت عنوان خلیفه بود؛ مشروط از آن جهت که خلیفه به شرط رعایت قانون الهی اسلام و سنت رسول اکرم حق مشروعیت حکومت پیدا می کرد. در حالی که پنجاه سال بعد یزید به تخت حکومتی مطلقه نشسته بود که حق حاکمیتی برای آن جز غلبه نمی توان متصور بود.

تبدیل حکومت الهی پیامبر(ص) که نصب الهی در آن پایه مشروعیت بود به حکومت عرفی خلیفه و تبدیل حکومت مشروط خلیفه به حکومت مطلقه سلطان مسیری بود که علاوه بر همه هزینه های مادی و معنوی، آن دو چهره تابناک تاریخ اسلام را قربانی کرد، اول فاطمه الزهرا(س) و سپس حسین بن علی (ع).

مخالفت همه جانبه فاطمه الزهرا (س) با بدعت سقیفه چنان بود که تا همین امروز هم سخنان و مواضع روشن نشان از عدم رضایت ایشان از تعیین خلیفه اول دارد. مخالفت حضرت فاطمه سلام الله علیها از آن جهت دارای اهمیت است که بنا به حدیث صحیح نبوی رضایت فاطمه رضایت خداوند و خشم ایشان خشم خداوند است.

اینکه حکومت خلفا ماحصل بدعت سقیفه بود اصلی است که تاریخ به آن گواهی می دهد، اما نوع حکومت برآمده از بدعت خلیفه گری با حکومت برآمده از بدعت سلطانی تفاوت های مهمی با هم داشت. خلیفه مسلمین از میان نخبگان جامعه اسلامی به شکل محدود (قابل عزل) و مشروط (به قرآن و سنت پیامبر و خلفای ماقبل) تعیین می شد؛ در این نوع حکومت، عامه مردم از حقوق اجتماعی نسبتاً مشخصی برخودار بودند و خلیفه ولو در ظاهر خود را موظف به رعایت شرع و عرف می دانست.

اما حکومت اموی یک سلطنت مطلقه استبدادی بود که شخص حاکم تمامی اختیارات را بدون هیچ محدودیتی در اختیار داشت. حکومت در منظر امامان شیعه اما رویه ای دیگرگون داشت؛ در بُعد عملی حکومت چهار سال و اندی حضرت امیرعلیه السلام در کوفه از چنان ابعاد اسلامی و انسانی برخودار بود که تا همین امروز هم برای بسیاری از جوامع به نمونه آرمانی حکومت اسلامی بدل شده است.

عدالت اجتماعی، تساوی حقوق انسانی، مبارزه با فساد، اعمال بی اغماض قانون الهی و به رسمیت شناختن حقوق مردمان ولو مخالف، پرده ای درخشان از نوع حکومت مدنظر اندیشه سیاسی شیعه را به نمایش می گذارد. و این در حالی است که در بُعد نظری نیز بر خلاف دیدگاه انحصار گرایانه بنی امیه که قدرت را صرفاً برای قدرت و حاکمیت را برای اعمال حکومت خود می خواست.

در نگاه سیاست علوی قدرت ابزاری بود برای ستاندن حق گرسنگان از ستمگران و برقراری عدالت و رشد و آگاهی مردمان ساکن در آن حکومت. معاویه سر سلسله بنی امیه با خدعه و نیرنگ بنیان حکومتی را گذارده بود که در آن هیچ محدودیتی برای حاکم وجود نداشت؛ حاکم نه به شرع اعتنایی داشت و نه حتی عرف جاهلی عرب را محترم می شمرد.

مهمترین ابزار حکومت بنی امیه برای اعمال حاکمیت بر مردم در کنار خدعه و نیرنگ، اعمال خشونت و قساوت بی سابقه بود که توسط اعمال بنی امیه به مردم تحمیل می‌شد. داستان جنایات افرادی چون عبیدالله بن زیاد، حصین بن نمیر، حجاج بن یوسف ثقفی تنها گوشه ای از جنایات بنی امیه است که تاریخ روایت گر آن است؛ اقدامات جنایتکارانه ای که نه در اسلام سابقه ای داشت و نه در رسم عرب جاهلی.

بدین گونه بود که با مرگ معاویه و به تخت نشستن یزید، حکومت اسلامی در نقطه ای قرار گرفت که علاوه بر بدعت در ساختار حکومت و تبدیل آن به سلطنت، محتوای آن هم به شکل علنی از مبنای حاکمیت احکام اسلام با هر قراتی به میل و خواست بی چون و چرای حاکم تغییر کرد.

اینکه امام حسین علیه السلام در رد بیعت با یزید می فرمایند: مثل منی هرگز با مثل یزید بیعت نخواهد کرد؛ بیش از اختلاف ما بین دو شخص بر سر حکومت، بیانگر اختلاف دیدگاه دو مکتب فکری است که اندیشه سیاسی آنها فاصله ای از شرق تا غرب دارد.

حسین بن علی علیه السلام همچون فاطمه الزهرا سلام الله علیها در مخالفت با انحراف در حاکمیت اسلامی تا پای جان ایستادگی کرد و همین ایستادگی منجر به آن شد که اندیشه سیاسی شیعه ماهیت مستقل خود را در طول تاریخ سیاسی اسلام حفظ کند؛ که انتظار ظهور امام منتظر (عج) و برپایی عدل جهانی از ثمرات آن است.

یادداشت از سیدمرتضی سیدحسینی دانشجوی دکتری اندیشه سیاسی


شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید