• سال ۱۴۰۲ سال «مهار تورم، رشد تولید»
  • رفسنجان زیبا؛ مجله خبری شهر رفسنجان
  • تازه ترین اخبار رفسنجان زیبا را در شبکه های اجتماعی به نشانی rafsanjanziba@ بخوانید
  • رفسنجان زیبا؛ مجله خبری شهر رفسنجان
x
این جماعت وقت شناس
دسته بندی: تازه های شهر عمومی فرهنگی و اجتماعی انتشار: یکشنبه ۰۷/دی/۱۳۹۹

این جماعت وقت شناس

انگار این جماعت وقت شناس، عادت کرده اند سر وقت بیایند. بزنگاه؛ یک بار که حال روحمان گرفته است می آیند، یک بار هم که حال جسممان.


رفسنجان زیبا| چند وقتی است که نفس های دنیا به شماره افتاده است، نفسمان تنگی می کند و دلمان دلتنگی، ده ماه است که کپیدیم کنج دیوار عزلت و از همه فاصله گرفته ایم. پیش از اینها اگر محرمی می آمد، عاشورایی می شد و شب قدری… نفس به نفس روضه خوان و مستمع می نشستیم و در گیر و دار اشک و آه و عاشقی، یک دل سیر گریه می کردیم. در ازدحام جمعیت، پایمان اگر درد می گرفت، نشسته، پا به پا می شدیم، پایمان هم اگر به پهلو و کمر روبرویی مان می خورد در تاریک و روشن مجلس، دستی بر شانه اش می گذاشتیم و یک عذرخواهی مختصر و خوش و بشی با صفا را رد و بدل می کردیم. سپس توقف در ایستگاهی با طعم چای روضه و ترنم یک حس خاطره انگیز که « من ترک چایی کرده بودم سال ها موکب به موکب، اربعین چایی خورم کرد»
و بهجتی دل انگیز؛ از همان دست شادی ها که مخصوص بعد از روضه است… اما انگار یکهو همه داشته هایمان، همراه دود اسپند همان مجالس، دود شد و به هوا رفت. گفتند در خانه بمانید، ماندیم… گفتند در خانه قران سر بگیرید، گرفتیم… گفتند کوله پشتی اربعین تان، آویزان مانده؛ آویزان نگه دارید… نگه داشتیم و اکنون باید سوز جگر سوز بسامد واژه هایی چون «مسمار» و «مغیره» و «در و دود و دیوار» را با همه وجود لمس کنیم و آرام بگیریم آن هم در این روزها که در شهرمان اذان گمنامی به افق مدینه هم می گویند. رایحه ای دل انگیز از عطری ناب با برند « شلمچه» و « شرهانی» که در فضای دلمرده و رنگ باخته شهر پیچیده است، دو پلاکِ بیرون زده از دل خاک، دو تسبیح گم شده در بیابان که بعد از سی و اندی سال پیدایشان کرده ایم از هم پاشیده. رستگان از خاک و پیوستگان به افلاک که چون حضرت مادر، گمنامی را ترجیح داده اند و اما دیر آشنایان مُلک و ملکوت هستند.
انگار این جماعت وقت شناس، عادت کرده اند سر وقت بیایند. بزنگاه؛ یک بار که حال روحمان گرفته است می آیند، یک بار هم که حال جسممان. نمی دانم شاید این بار، هم روحمان مکدر است هم جسممان و بیشتر اما نفسمان. کاش دعا کنند یک شهر و یک کشور و یک دنیا برای همیشه نفسی تازه کنند. خسته شده ایم.

به قلم حسن برخورداری پور

عکسها از رضا ساجدی


شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید