بر پایه اصل قدیمی «ما خوبیم و همه بدند»، خوبی صد در صد در یک طرف و پلیدی کامل در سوی دیگر از نظر ذهنی، به رقبای سیاسی مجوز جنگ همه جانبه را می دهد؛ در حالی که شهر ما زمانی به یک پیشرفت همه جانبه و پایدار خواهد رسید که گروه های سیاسی در آن به جای جنگ، رقابت و به جای حذف بدنبال جذب و ائتلاف باشند.
رفسنجان زیبا| توماس هابز یکی از شاخص ترین متفکران اندیشه سیاسی است؛ هابز برای اولین بار مفهومی تحت عنوان قرارداد اجتماعی را به منظور تبین چرایی تشکیل دولت و شروع فعالیت مدنی انسان مطرح کرد. مفهومی که بعد او توسط جان لاک و ژان ژاک روسو البته با محتوای متفاوت به خدمت گرفته شد.
از منظر هابز زندگی اجتماعی انسان ها به دو دوره ماقبل قرارداد اجتماعی و مابعد آن تقسیم می شود؛ دوره ماقبل قرارداد اجتماعی وضعیتی است که در آن به دلیل نبود ساختار اجتماعی بنام حاکمیت و دولت جنگی در گرفته که همه مردمان ساکن آن اجتماع برای تامین منافع خود متوسل به جنگ با سایرین هستند.
مبنای قرارداد اجتماعی هابز بر این اصل استوار است که با تفاهم جمعی، مردمان ساکن آن اجتماع تمام قدرت خود را تقدیم به یک نهاد بنام حاکمیت می کنند که امنیت و نظم را در اجتماع حاکم کنند؛ به زبان ساده اندیشه قرارداد اجتماعی هابز در دو وضعیت سیر می کند: مرحله اول جنگ همه بر علیه همه و مرحله بعد تشکیل حاکمیت تحت یک میثاق جمعی فرضی، بنام قرارداد اجتماعی.
قطعاً اندیشه سیاسی هابز دارای ابعاد و پیچیدگی مخصوصی است که بیان آن از حوصله و هدف این یادداشت خارج است. ما نیز چون روسو و لاک تنها به دنبال عاریه گرفتن مفهومی از آن بودیم اما به جای قرارداد اجتماعی به سراغ وضعیت جنگی رفتیم.
شاید دقیق ترین تعبیر برای تشریح فضای سیاسی شهر ما همین تعبیر سیاسی هابز تحت عنوان جنگ همه علیه همه باشد؛ بی اغراق در هر سه سطح تحلیل سیاسی خرد، میانه و کلان اولین و مهم ترین مولفه فعالیت سیاسی نه حول محور اثبات خود، بلکه بر نفی و حذف دیگری با همه توان و همه ابزار استوار است و تعریف دیگری، از دو فرد حاضر در یک جریان و طیف سیاسی شروع شده تا جنگ همه جانبه دو جناح عمده در شهر گسترش می یابد.
پایه این جنگ بر اصل قدیمی «ما خوبیم و همه بدند» استوار است و همین اصل خوبی صد در صد در یک طرف و پلیدی کامل در سوی دیگر از نظر ذهنی، به رقبای سیاسی مجوز جنگ همه جانبه را می دهد. نتیجه قهری این رویه آن شده که شهری که از نظر مولفه های قدرت دارای توانی فراتر از یک شهر یا حتی یک استان است سالها از رقبای هم جوار خود جا بماند.
وضعیتی جنگی حاضر منجر به آن شده که کلیت حاضرین در فضای سیاسی شهر به جای ائتلاف، اتحاد و رقابت پیرامون منافع جمعی شهر به دنبال کشیدن تخته از زیر پای هم باشند. ماحصل رویه فوق منجر به آن شده بخش عمده ای از مولفه های قدرت رفسنجان به جای پیشبرد آن، صرف مهار و تخریب فعالین سیاسی شود. به جای آن که مثلا از پتانسیل معدن بزرگی چون مس سرچشمه رفسنجان برای توسعه زیر ساخت ها و ارتقاء همه جانبه شهر بهره برده شود، در هر دوره ای کار به دست هر جناح یا شخصی افتاده به جای در اولویت قرار گرفتن توسعه هدف اول از میدان به در کردن رقبای همشهری بوده است.
همین رویکرد است که در سایر حوزه ها منجر به آن شد روزی نباشد که زد و خوردی سیاسی در اشکال مختلف نمود پیدا نکند و زخمی بر بیشمار جراحت گذشته نیفزاید. کینه های حاصل از این زخم های تاز و کهنه بدل به مهم ترین عامل عقب ماندگی رفسنجان گشته است؛ چرا که هر گروه و جناحی به جای آنکه سیاست را رقابتی بر پایه عقلانیت به منظور توسعه شهر ببیند، آن را خنجری برای بریدن سر رقبای سیاسی از سر کین و عقده می بیند.
و این گونه در حالی که مردمان شهرها و بخش های دیگر پشت به پشت هم بدنبال دست اندازی به ثروت ما هستند، رفسنجانی به دنبال جنگ با رفسنجانی است؛ تاریخ اندیشه سیاست بزرگترین درسی که به ما می دهد آن است که جنگ داخلی در کشور و قومی، مساوی با سقوط و حذف مردمان آن است.
همچنین درس دیگری که به ما میدهد آن است که به انحصار در آوردن قدرت و امکانات یک اجتماع توهم خطرناکی است که افراد جوامع بسیاری را به باد داده است؛ فهم درست از قدرت سیاسی، رقابت و اثبات خود است؛ نه جنگ و نفی دیگران.
شهر ما زمانی به یک پیشرفت همه جانبه و پایدار خواهد رسید که گروه های سیاسی در آن به جای جنگ، رقابت و به جای حذف بدنبال جذب و ائتلاف باشند.
به قلم سیدمرتضی سیدحسینی