میراث ترامپ در عرصه بینالملل را میتوان تسریع روند افول نظم جهانی آمریکامحور دانست.
رفسنجان زیبا | سالهای ریاستجمهوری دونالد ترامپ را میتوان نقطه چرخش مهمی در مسیر نظم جهانی دانست؛ دورانی که در آن ایالات متحده، برخلاف نقش تاریخی خود در رهبری نهادهای بینالمللی، به تضعیف همان ساختارهایی پرداخت که دههها بر آنها تکیه کرده بود.
سیاست «اول آمریکا» که شعار محوری ترامپ بود، عملاً به معنای فاصله گرفتن از چندجانبهگرایی و کاهش تعهدات بینالمللی آمریکا تعبیر شد؛ روندی که نهتنها اعتبار واشنگتن را خدشهدار کرد، بلکه به شکل ناخواسته بستری مناسب برای قدرتگیری نهادهای منطقهای غیرغربی فراهم آورد.
ترامپ با خروج از توافقهایی چون برجام، پیمان پاریس و پیمان نیروهای هستهای میانبرد، و نیز با ترک شورای حقوق بشر سازمان ملل، نشان داد که کاخ سفید دیگر مایل نیست زیر بار قواعد و تعهدات مشترک جهانی برود.
تضعیف ساختار سازمان تجارت جهانی از طریق مسدود کردن انتصاب قضات نهاد حل اختلاف، و ایجاد تنش با متحدان در ناتو، این پیام را برای جهان مخابره کرد که آمریکا دیگر همان شریک قابل اعتماد گذشته نیست.
در چنین شرایطی، بسیاری از کشورها به این نتیجه رسیدند که باید گزینههای جایگزین را جدیتر دنبال کنند. این خلأ قدرت به سرعت توسط رقبای آمریکا پر شد. چین با تکیه بر ابتکار کمربند و راه و تأکید بر دفاع از جهانیسازی، خود را بهعنوان بازیگری مسئول و باثبات معرفی کرد.
روسیه نیز از تضعیف فشارهای غرب بهره برد و سازمانهای اوراسیایی را فعالتر ساخت. اما بیشترین تحرک در میان پیمانهای منطقهای دیده شد؛ جایی که سازمانها و ائتلافهایی مانند شانگهای و بریکس توانستند نقش گستردهتری بر عهده بگیرند. سازمان همکاری شانگهای در همین سالها با جذب هند و پاکستان تبدیل به بزرگترین سازمان منطقهای آسیا شد و جایگاهی فراتر از یک چارچوب امنیتی کسب کرد.
در شرایطی که بیاعتمادی به سیاستهای واشنگتن افزایش یافته بود، شانگهای الگویی از همکاری غیرغربی و کمتر سیاسیشده ارائه داد که برای کشورهای آسیایی جذابیت بیشتری داشت. در سوی دیگر، بریکس از یک جمع نمادین به بلوکی با نهاد مالی رسمی و دستور کار مشخص تبدیل شد.
جنگ تجاری آمریکا با چین و تحریمهای یکجانبه واشنگتن علیه روسیه، ایران، ونزوئلا و دیگر کشورها، انگیزه اعضای بریکس برای ایجاد سازوکارهای مالی مستقل از دلار را تقویت کرد. این روند در نهایت به گسترش بریکس و پیوستن کشورهای جدید انجامید؛ گامی که وزنه این گروه را در اقتصاد جهانی سنگینتر کرد.
در مجموع، میراث ترامپ در عرصه بینالملل را میتوان تسریع روند افول نظم جهانی آمریکامحور دانست؛ نظمی که بر پایه رهبری آمریکا و همکاری نهادهای بینالمللی بنا شده بود. اقدامات و مواضع ترامپ نهتنها این ساختار را سست کرد، بلکه فرصت تاریخی برای بازیگران غیرغربی فراهم آورد تا صدای بلندتری در تعیین قواعد جهان داشته باشند.
اکنون پیمانهایی مانند شانگهای و بریکس، که روزگاری در حاشیه بودند، بیش از هر زمان دیگری در مرکز بحث نظم نوین جهانی قرار گرفتهاند.