بحران چهره ی موجه سیاسی در جناح اصلاحات سبب شده است که در روزهای آتی سیاست ایران شاید آنان در جبهه مقابل نقش بازی کنند.
رفسنجان زیبا| بحران چهره ی موجه سیاسی در جناح اصلاحات سبب شده است که در روزهای آتی سیاست ایران شاید آنان در جبهه مقابل نقش بازی کنند. جریانی که حالا احساس می کند با عملکرد ضعیف خود در هشت سال گذشته، حداقل تا سال ۱۴۰۸ عاملی منزوی در اثر گذاری و تصمیم گیری های کلان در قوه مجریه و قوه مقننه خواهد بود.
بنظر می رسد برخی مجهول الهویتان سیاسی بالاجبار و به منظور حذف نشدن از صحنه سیاسی با چرخشی ۱۸۰ درجه نسبت به مواضع پیشین خود، به جمع جریان اصولگرا خواهند پیوست. استراتژی نفوذ عناصر ناسا(نهاد اجماع ساز اصلاح طلبان) در جبهه اصولگرایان از زمانی بیشتر تقویت می شود که در حال حاضر سبد رای اصلاح طلبان کمترین شانس را جهت تصاحب ساختمان پاستور برای خود قائل می باشد.
خط کشی های اصلاح طلبان از دهه دوم انقلاب اسلامی موجب شده است که مدال افتخار اصلاح امور و گذر از بحران را فقط متعلق به عناصر وابسته به جریان خود بدانند و همچنین تعامل داخلی و بین المللی را در ذات اصلاح طلبی تعریف کنند. اما با وجود ضعف های شدید مدیریتی و نارصایتی عمومی در کارنامه دور دوم دولت روحانی و نیز اتفاقات اخیر در تایید صلاحیت های کاندیداهای انتخابات ۱۴۰۰ میتوان به وضوح مشاهده کرد، چهره هایی که تا دیروز با افتخار مدال اصلاحات را بر سینه خود نصب کرده بودند حالا با یک چرخش نامحسوس و با لباس اصولگرایی وارد صحنه ی سیاسی اخیر کشور شده اند.
هرچند انعطاف جریان وابسته به اصولگرا در پذیرش تمامی چهره های سیاسی پیشگام بوده است، اما به گفته یکی از نزدیکان جریان اصلاح طلب؛(( هرکسی که افکارش اصلاحطلبانه باشد، اصلاحطلب است.
برخی طوری رفتار میکنند که انگار باید برای احراز اصلاحطلب بودن افراد امتحان گرفته شود!)) اصلاح طلبی نوعی تفکر و خط کشی ذهنی است که آن را در قالب اصولگرایی نمی توان پذیرفت.
در سال های اخیر سیاسیونی بوده اند که برچسب اصولگرایی و اصلاح طلبی بر پیشانی داشتند اما همواره موج سوارانی در دریای پرتلاطم سیاست ایران نام گرفته اند.
باید پذیرفت هویت مجهول و نامعلوم این گونه افراد در وضعیت کنونی کشور به شدت خطرناک است چرا که به وحدت و یکپارچگی جریان پیروز آسیب جدی وارد خواهد کرد.
امروز بدون تردید کی توان گفت که بحران وجود چهره های مقبول اصلاحات در بین مردم به خوبی لمس می گردد. این بحران که از وعده های توخالی و تَکرارهای تِکراری نشات گرفته است، اقبال عمومی و پایگاه مردمی را به شدت برای حیات اصلاحات از دست رفته می داند.
افراد فاقد هویت در اردوگاه اصولگرایان به هیچ وجه متضمن اجرای اساسی اصول مورد تایید این جریان نخواهند بود. فراز و فرود موقعیت چهرههای سیاسی با نشستن بر روی صندلی های مختلف اجرایی با هوشمندی تمام صورت می گیرد.
کسانی که به راحتی به رئیس جمهور وقت «به سلامت» می گفتند و از طرفی در همان کرسی، بلندگوی سیاسی دولت فعلی بودند. و یا چهره هایی که در هنگام سقوط سهم اصولگرایان در سیاست ایران به اصلاح طلبان روی خوش نشان میدهند و حالا که ورق به نفع جریان اصولگرا برگشته، پرچم عدالت را برداشته و برای موفقیت آنان قیام قبل از اعلام جهاد می کنند.
با حضور این گونه افراد براحتی میتوان مرزبندی شفاف را در بین اصولگرایان واقعی و تظاهری به وضوح دید. اصلاح طلبانی که حالا حاضرند جایگاه خود را با اصولگرایان شریک کنند تا سرمایه سیاست ورزی چندین ساله خود را از پیش نابود شده نبینند.
ژست محافظه کارانه و جدل با چپ و راست هم از دیگر ویژگی های این چهره های سیاسی است که مدت ها طول می کشد تا صورت واقعی خود را به انظار عمومی و سیاسی بنمایانند. این روزها به ظن برخی چهره های سیاسی بی ثبات، ماندگاری در قدرت با زاویه گرفتن از جریان سیاسی فعلی گره خورده است.
اما در پایان با صراحت باید گفت عاقبت سیاسیونی که به بهانه ی خدمت به مردم با لباس جریان سیاسی دیگر وارد عرصه های انتخاباتی شده و چیزی جز حیات سیاسی را برای خود مهم نمی دانند، این است که در قم با مُهر و کفش توسط مردم پذیرایی می شوند و در شورای نگهبان با مُهر عدم تایید صلاحیت.
یادداشت از روح الله خلیلی نژاد